احتمالا شما هم چیزهایی درباره طلاق عاطفی شنیدید یا در میان خانواده و اطرافیان خود زوجهایی را دیدید که مصداق طلاق عاطفی هستند. این زوجها از هم به طور رسمی طلاق نگرفتهاند ولی عملا زندگی مشترکی ندارند و هیچ ارتباط و مهر و محبتی میانشان نیست.
طلاق عاطفی آن روی سکه ازدواج سفید است و با سرد شدن روابط عاطفی آغاز میشود.
وقتی زوجها در زندگی مشترک به بنبست میخورند و روابط میان آنها به سردی گرایش پیدا میکند؛ به دلایل مختلفی تصمیم میگیرند به طور رسمی طلاق نگیرند و هنوز زیر یک سقف در کنار هم زندگی کنند ولی هیچ ارتباط و رابطهای میان آنها نباشد.
سردی روابط عاطفی به تمام روابطی که با هم دارند؛ منتهی میشود. به مرور زمان، روابطی همچون رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری میان زوجین به سردی گرایش پیدا کرده یا قطع میشود و هریک سعی میکند کار، تفریح، دوستان و حتی حیوانات را جایگزین کمبود همسر کند.
اما سوال اساسی این است که طلاق عاطفی راهحل مناسبی است؟ چه معایب و مشکلاتی برای کانون خانواده دارد و چه آیندهای در انتظار زوجهایی است که طلاق عاطفی گرفتند.
طلاق عاطفی چیست؟
دو نوع طلاق داریم: طلاق فیزیکی و طلاق عاطفی.
در طلاق فیزیکی افراد به طور رسمی از یکدیگر جدا شده و دیگر کنار هم زندگی نمیکنند. زوجها به طور کامل از زندگی همدیگر خارج شده و کاری به دیگری ندارند و جامعه هم متوجه میشود این دو فرد از یکدیگر جدا شدند.
اما در طلاق عاطفی، زن و مرد هنوز در کنار یکدیگر هستند و به ظاهر زندگی مشترکی دارند ولی پیوند عاطفی میان آنها گسسته شده و هیچ رابطه عاطفی برقرار نیست. از نظر احساسی دیگر تعلقی به همدیگر ندارند و دلهای آنها از هم فاصله گرفته است. عملا، زن و مرد دارند یک زندگی مشترک بدون عاطفه را سپری میکنند.
زوجها در طلاق عاطفی انگار فقط همخانه هستند و سعی میکنند کاری به دیگری نداشته باشند. نه انتظاری از دیگری دارند و نه از دست او شاکی یا عصبانی میشوند.
چگونه طلاق عاطفی اتفاق میافتد؟
به زبان ساده، چگونه کار یک زن و شوهر به طلاق عاطفی کشیده میشود؟ طلاق عاطفی فقط مختص زوجهای جوان یا زوجهایی که از ابتدای زندگی مشترک با هم مشکل داشتند؛ نیست و گاها در زوجهایی با ۱۵ تا ۳۰ سال سابقه زندگی مشترک شیرین و موفق هم دیده میشود.
دلایل زیادی برای طلاق عاطفی وجود دارد ولی عمده آنها عدم درک درست از نیازها و عواطف طرف مقابل، عدم شناخت روحیات طرف مقابل، عدم موفقیت در برقراری ارتباط کلامی، گفتاری، فکری، جسمی و روحی با همسر، عدم برقراری یک ارتباط صحیح جنسی و سرد شدن روابط عاطفی به مرور زمان است.
نشانههای طلاق عاطفی
زن و شوهر به هر کاری دست میزنند تا از یکدیگر دور باشند و در کنار هم قرار نگیرند. غالب وقت خود را بیرون از خانه سپری میکنند و با دوستان، همکاران و برنامههای تفریحی و کاری خود هستند.
در خانه هم هریک به دنبال علاقهمندیهای خودش است. یکی پای تلویزیون و شبکههای ماهوارهای نشسته و دیگری پای کامپیوتر و اینترنت و شبکههای اجتماعی است. با هم جایی نمیروند یا در مراسمی مشترک شرکت نمیکنند.
اهمیتی نمیدهند دیگری صبحانه و نهار و شام خورده یا نه، لباسی برای پوشیدن دارد یا نه، برنامه فردای او چیست و چه مشکلاتی دارد. در سکوت کامل کنار هم زندگی میکنند و هیچ دیالوگ محبتآمیزی رد و بدل نمیشود.
در درون خود از دیگری شاکی هستند ولی به زبان نمیآورند و اینطور وانمود میکنند که سرنوشت دیگری برای آنها اهمیت ندارد.
ویرانیهای طلاق عاطفی
هرکسی سعی میکند از یک خانه دارای طلاق عاطفی فرار کند. هر دو طرف از نظر جسمی و روحی در وضعیت مناسبی قرار نمیگیرند و به خود صدمه میزنند.
توجه به سلامت افراد دیگر خانواده کمتر میشوند و از انجام وظایف خود به درستی سرباز میزنند. مسئولیتهای خانه و خانواده را با سردی و بیمیلی و بدون هیچ رغبتی انجام میدهند. تصور کنید زن در خانه آشپزی نمیکند و مرد نسبت به خرابی وسایل خانه یا خریدهای خانه بیتفاوت است.
امور فرزندان رها شده و کسی اهمیت نمیدهد آنها چه میخواهند و الان باید چه کاری برایشان انجام داد. در این وضعیت، آشفتگی روحی و ذهنی بیشتر شده و گاهی به این منجر میشود که زن یا شوهر خانه دیگری گرفته و در آن زندگی میکند بدون اینکه طلاق فیزیکی گرفته باشد.
زن و شوهری که در طلاق عاطفی هستند؛ هرگز شاد نیستند و اگرچه شاید زیاد به تفریح و گردش و مسافرت و بودن با دوستان بروند و در ظاهر زندگی راحتتری دارند ولی در درون شادمان نیستند و رنج میبرند.
طلاق عاطفی یک تهدید بزرگ برای خانوادهها است که متاسفانه در ایران هم زیاد مشاهده شده و هیچ آماری از آن در دسترس نیست. بسیاری از زوجها به خاطر نگاه بد جامعه به طلاق فیزیکی، سراغ طلاق عاطفی میروند که دهها برابر ویرانگرتر است.